وقتی صحبت از بازیهای مستقل میشود، گویا ناخودآگاه درباره خلاقیت، نوآوری و ساختارشکنی سخن میگوییم. Cult of the Lamb هم از این قضیه مستثنا نیست و آماده است که همه افتخارات را از آن خود کند.
در Cult of the Lamb تا مرگ اختران زنده خواهیم ماند
انگار که بازیهای مستقل در برابر غبار فرسودگی زمان مقاومت میکنند و اجازه نمیدهند اتفاقی برای جاهطلبیهای آنها رخ دهد. هر وقت که قطعهای از این بازیها با گذشت زمان، به تدریج به سمت دفن شدن پیش میرود، معجزه پشت آنها از وقوع این اتفاق جلوگیری میکند. این معجزه از نیستی پدید میآید و یادآوری میکند که بازیهای اینچنینی در زیر خاک دفن نمیشوند، بلکه «کاشته» خواهند شد تا در آینده دوباره سبز شوند. داستان Cult of the Lamb نیز همین است.

شخصیت اصلی بازی که اتفاقاً اسم آن در عنوان اثر هم به چشم میخورد، در یک چرخه قرار میگیرد. چرخهای که برای او به معنای زندگی همیشگی و برای دیگران به معنای مرگ مداوم است. اما در این بین یک شرط کوچک هم وجود دارد: تا زمانی که راه و روش تو زنده باشد، زنده خواهی بود. حتی اگر هزاران نفر به پای آن قربانی شوند. تفکری که به جا میگذاری باید ادامه پیدا کند و دُکترین تو باید چشم و گوش پیروانت را به روی هر چیز دیگری ببندد.
دنیای Cult of the Lamb، ترسی از بازتاب واقعیت جهان ما ندارد و همانطور که نظریه مُثُل افلاطون را به یاد میآوریم، این عنوان روگلایک اکشن ماجراجویی هم جایی برای خودش دست و پا میکند تا صحبتهای این فیلسوف بزرگ تاریخ و نظریه مذکور را در ترکیبی از حقانیت ارائه کند. این اثر، نه مثل یک بازی بلکه به مانند یک راهنمای کامل تشکیل ادیان و حکومتهای تمامیتخواه کاربرد دارد و باید آن را به تمام حاکمان مستبد عصر خود پیشنهاد کنیم.
گیم پلی Cult of the Lamb: بازی با جان دیگران

گیمپلی بازی علاوه بر مبارزه با دشمنان در مراحلی که به صورت تصادفی ساخته میشوند، تمرکز زیادی هم روی مدیریت شهر، پیروان و منابع دارد. به این ترتیب، هر بار که از پناهگاه خود خارج میشوید، میتوانید با هدف پیدا کردن پیروان بیشتر، جمعآوری منابع و … به جنگ دشمنان بروید. اگرچه مراحل به صورت تصادفی ساخته میشوند اما بعد از ورود به هر مرحله، نقشه آن تا اتمامش تغییر نمیکند. شما با توجه به هدفتان تنها قادر به انتخاب یکی از مسیرهای موجود هستید.
مبارزه با دشمنان شباهت زیادی به سایر بازیهای این ژانر مثل Enter the Gungeon دارد و خیلی زود متوجه تاثیر ترکیب سلاحها، تواناییها و قرارگیری آنها در کنار گیمپلی سرعتی بازی میشوید. ریتم گیمپلی و فرایند مبارزه با دشمنان نسبتاً توازن خوبی دارد. شما مدام مشغول ستایش نحوه چینش هر عنصر، آیتم، سلاح و … در قسمتهای مختلف نقشه خواهید بود. بعد از بازگشت از مراحل، باید با چالشهای مدیریت آئین خود مواجه شوید. هیچ راه فراری وجود ندارد، باید رضایت تک تک پیروان را به دست آورید و در دستیابی به خواستههای آنها کوشش کنید.
از کارهای ساده مانند تمیزکاری، بررسی گزارشهای جاسوسی یا برگزاری جلسات روزانه، Cult of the Lamb عملکردی قابل توجه در درگیری بازیکن با مراحل اداره کردن و پیشبرد استراتژی دارد.
مانند من خواهی شد

شاید پیشتر در کمتر عنوانی از صنعت بازیهای ویدئویی به چشم دیده باشیم که عقاید چه تاثیر ضد و نقیضی بر جهان ما دارند و انسانها چطور بدون توجه به چیزی که از محیط و پیشینیان دریافت کردهاند، آن را به نسل بعدی منتقل میکنند. به همین دلیل از نظر من حتی مهمتر از بخش مبارزه با دشمنان و مراحل اصلی، دستاورد Cult of the Lamb قرار دادن بازیکن در نقش یک مُبلّغ است. مُبلّغی که خودش در دنیای واقعی مدتها پیش بسیاری از آئینها را بدون تفکر خاصی پذیرفته و حالا ذره ذره با مشاهده پشت صحنه، درک میکند که برخی از انسانها چه بلایی میتوانند بر سر دیگری نازل کنند.
از طرفی، تمرکز روی مدیریت منابع باعث شده مبارزات بعد از مدتی تازگی خود را از دست دهند یا حتی برعکس، بعضی بازیکنان به کل نسبت به بخش مدیریتی اثر بدبین شوند. Cult of the Lamb با وجود تمام نقاط قوتش، برای معرفی ویژگیها و قابلیتهای جدید عجله میکند. به همین خاطر شاید بازیکنان، به ویژه افرادی که با این ژانر آشنایی ندارند، در یادگیری روند کلی بازی دچار مشکل شوند.
اگر سخت بگیریم، یکی دیگر از مشکلات بازی هم وقفه کوتاه چند ثانیهای حین جابهجایی بین بخشهای مختلف هر مرحله است. چنین وقفهای آن هم در نسل نهم بازیهای ویدئویی که کنسولها و بسیاری از رایانههای گیمینگ به SSDهای پرسرعت مجهز شدهاند، توجیهپذیر نیست.
گرافیک و صداگذاری

مسلماً همه این موارد در زیر سایه گرافیک و صداگذاری اثربخش بازی حاصل میشوند. طراحی هنری بازی، طنز سیاه آن را در هر گوشه و کناری پخش کرده است. تضاد طراحی بامزه شخصیتها با اعمالی که واقعاً انجام میدهند، نشانگر مصائب زندگی روزمره ما است. گرگهایی درنده، بدون که آن بدانیم در درون ما جا گرفتهاند. اگر کسی از ما سوال کند، با زبان گوسفندان به او پاسخ خواهیم داد: ما همه از انسانهای نیک روزگار هستیم!
گرافیک Cult of the Lamb با تمام رنگ و لعاب به غایت زیبای خود، کثیفی رنگمرده جهانی اینچنینی را پشت نمایشگرها به تصویر میکشد. اما شاید در کنار آن موسیقی و سپس پیوستگی رابط کاربری است که تجربهای یکپارچه و البته ترسناک از این جهان شیرین را عملی میکند. اگر موسیقی پسزمینه توان همراهی کاربر را نداشت، چطور ساعتها بدون هیچگونه مبارزه خاصی تنها به مدیریت آئین و مردمان Cult of the Lamb میپرداختیم؟
Cult of the Lamb را بازی کنیم یا نه؟
سرانجام، اگر از بازیهای روگلایک یا همان بارها و بارها تکرار مراحل تصادفی با مرگهای متعدد، چیدن استراتژی و مدیریت منابع لذت میبرید، Cult of the Lamb، این فرصت را در اختیار شما میگذارد. پیشنهاد میکنیم حداقل برای چند ساعت این تجربه را بپذیرید و اجازه دهید جادوی این توسعه دهندگان مستعد، شما را محو خودش کند.
2 دیدگاه
چقدر نازه این cult😍
دلم خواست بازیش کنم واقعاً
D: