توضیح بازی ریترنال (Returnal) کمی سخت است. از یک طرف، این بازی کاملا شبیه ژانرهای بازیهای موجود است: فقط کافی است تا یک دور بازی کنید تا ببینید چطور فاکتورهای مختلف از بازیهای روگولایک، سولزلایک، metroidvanias، پلتفرمهای اکشن،bullet hell shooter و بازیهای ترسناک همه در یکجا جمع شدهاند. علیرغم اینکه این بازی اقتباسی از مجموع این ژانرها است، اما جریان منحصر به فرد آن به گونهای طراحی شده که مجموع تیراندازی بینظم و داستانسراییهای ترسناک آن کاملاً جدید به نظر برسند. سرعت متغیر اما در عین حال خوشایند بازی، روایتی غیرقابل پیشبینی، گیمپلی سخت و احساس دائمی ترس و وحشت همه و هم در بازی ریترنال با هم ترکیب میشوند تا این بازی به یک بازی تیراندازی منحصر به فرد تبدیل شود که شما را با مکانیک و داستان خود مجذوب کرده و هرگز رها نمیکند. شما با چالشها و احساس ترسی هشدار دهنده در لحظه لحظه این بازی اغوا میشوید.
به محض شروع بازی Returnal ، سلین واسوس (Selene Vassos) مامور اکتشاف بین سیارهای، در یک سیاره بیگانه به نام آتروپوس (Atropos)، که سیگنال مرموزی پخش میکند، سقوط میکند. حیران و سرگردان، سلین به اکتشافات حیرت انگیزی در این سیاره دست مییابد. از جمله ویژگی اصلی بازی، که به نوعی در اسم آن هم نهفته است، این است که هربار سلین میمیرد، دوباره با ظاهری سالم به محل اولیه سقوط “برمیگردد”. هر توضیح دیگر، خیلی چیزها را لو میدهد: بهتر آن است که با کمترین اطلاعات از داستان ریترنال وارد این بازی شوید.
درست است که «بازگشت» یا “Return” در نام این بازی نهفته است، اما این خیلی هم در اصل ساختار مبتنی بر دور بازی ریترنال مشخص نیست و در واقع تعریف وسیعتری از روگلیت را دربرمیگرد: سلین هر دور را از همان محل سقوط شروع میکند اما چیزهایی مثل آپگریدها و یکی از دو پول رایج درون بازی را که در هر دور کسب کرده با خود به دور بعد میبرد. هر چیز دیگری، از جمله سلاح ها، یا”آرتیفکتز” یا سازههایی که باعث آپگرید منفعل میشوند و یا مواد مصرفی مثل مواد شفابخش با هر مرگ ناپدید میشوند. سلین، سرگردان، تمام اطراف آتروپوس را جستجو میکند، سطح سلامتی و اسلحه خود را ارتقا میدهد (که مهارت خوانده میشود)، و به موجودات عجیب و غریب شاخک دار این سیاره، که به دنبال کشتن او هستند، شلیک میکند.

اگرچه بعضی با دندان، پنجه و شاخکهای فوقالذکر به شما حمله میکنند، اما بیشتر دشمنانتان این توانایی را دارند که نوعی گلوله روشن و رنگارنگ به سمت شما شلیک کنند. در یک صحنه بزرگ جنگی، فضا خیلی سریع از نئونها و پرتوهای نور پر میشود که شما باید از کنارشان رد شوید، از روی آنها بپرید و یا با سرعت از بینشان عبور کنید. هر دشمن نوع گلولهای خاص خود و الگوی قابل پیشبینی دارد که میتوان یاد گرفت، اما وقتی چهار دشمن یا بیشتر کنار هم قرار میگیرند، حتی دشمنان ساده نیز میتوانند نمایشهای نوری پیچیده و زیبایی ایجاد کنند که اگر کاملا حواستان به بازی نباشد، از بین میروید. برخلاف اکثر بازیهای تیرانداز بولت هل(bullet hell ) که شما از بالای سر به پایین نگاه میکنید، در Returnal گلولهها در مقابل شما قرار میگیرد که باید سریع و بینقص واکنش نشان دهید. همین میتواند یک چالش باشد: بعضی اوقات تعداد پرتوهای روشن و گویهای صفحه آنقدر زیاد میشوند که ادامه کار غیرممکن به نظر میرسد. تنها راه برای داشتن کنترل بیشتر، کشتن دشمنان است، درنتیجه شما دائماً در حال برنامهریزی برای حمله و دفاع خود هستید و در حالیکه به دنبال راه نجات میگردید مخالفان را هم هدف میگیرید.
مکانیکهای جنگی ریترنال به بازیکنانی پاداش میدهد که میتوانند در کمال آرامش در برابر حملات دشمن جاخالی دهند. با هر کشتن، سلین آدرنالین ایجاد میکند، که همین پاداشهای موقتی را فراهم میکند: مثلا امکان حمله قدرتمندتر و یا هالهای درخشان که دیدن دشمنان را بدون اینکه به شما آسیبی برسد آسانتر میکند. همچنین یک مکانیک بارگیری فعال هم وجود دارد که به شما کمک میکند تا آنجا که میتوانید بولت هل پخش کنید. با توجه به تعداد وحشتناک زیاد گلولههایی که باید در هر لحظه از آنها جاخالی بدهید، کار بارگیری سریع و مجدد سلاح بین جاخالی دادنها سخت است. در واقع، دانستن اینکه چه موقع باید به جای اینکه حمله بعدی را به تاخیر بیندازید، از خیر یک بارگیری مجدد بگذرید، خیلی ارزش دارد. مهمتر از همه اینکه این یک روش آسان و بسیار ملموس برای بهبود مهارتهای شما در هر دور است.
سلین میتواند یک سری اسلحه کوچک اما متنوع و همچنین مصنوعاتی پیدا کند که آپگریدهای منفعلانهای را ارائه میدهند. زرادخانه او از تپانچههای کلاسیک و اسلحههای تهاجمی گرفته تا درایور Electropylon، تیراندازیهایی با پرتوهای لیزری ایجاد میکند که به شما این امکان را میدهد که دشمن را در یک شبکه کشنده لیزر گیر بیندازید. به علاوه به هر نوع سلاح ویژگی تصادفی هم اختصاص داده شده که با کشتن دشمنان فعال شده و در تمام مدت بازی هم فعال میماند. هرچه سطح اسلحه شما افزایش یابد، اسلحههایی که پیدا میکنید دارای کارایی بهتر و با ویژگیهای بیشتر و بهتر خواهند بود. ضمن آنکه همیشه یک شمشیر در اختیار دارید که به وسیله آن میتوانید سپرهای دشمن را از کار انداخته و دشمنانی را که نزدیک میشوند سریعاً نابود کنید. وقتی درک خوبی از ابزارهای خود پیدا کنید، میتوانید ریتم مخصوص به خود را برای به کار گرفتن در هر سناریوی جنگی پیدا کنید.

باید این را هم بدانید که هر آپگریدی الزاما نعمت نیست. بسیاری از وسایل و صندوقچههایی که پیدا خواهید کرد به اصطلاح “بدخیم” هستند و برداشتن یا بازکردن آنها مجازات موقت دارد تا اینکه شما یک هدف را کامل کنید. مثلا، تا وقتی که از دو مورد مصرفی مثل یک سپر موقت یا یک ماده شفا دهنده استفاده نکردهاید، ممکن است توان شمشیرتان نصف قدرت واقعیاش باشد. انگلهایی هم پیدا خواهید کرد که هم باعث آپگرید و هم باعث دیباف شدن debuff میشوند و بدون وجود ابزار یا وسیله خاصی که در اطراف یافت میشود نمیتوان آنها را نابود کرد. اگرچه میتوانید به سادگی از مواجهه با چیزی که بالقوه تاثیر منفی دارد اجتناب کنید، اما نیرو گرفتن بدون آنها هم سخت است، بنابراین تلاش برای بردن اغلب شما را مجبور به مصالحههای هوشمندانه میکند و گاهی اوقات هم باید صرفا شانس خود را برای افزایش مهارتهایتان امتحان کنید.
این طیف گسترده از سلاحها و تجهیزات، هم خوب است و هم بد: از یک طرف، هرگز مجبور نیستید یک استراتژی را دو بار اجرا کنید. از طرف دیگر، موفقیت شما تا حد زیادی منوط به یافتن چیزهای مناسب است. این موضوع در اکثر روگلیتها تا حدی مشابه است، اما به ویژه در اینجا خیلی مصداق دارد: وقتی ابزار مناسب در اختیار داشتم هیچ چیز جلودارم نبود. اما وای به حال وقتی که چیزی که میخواستم نداشتم، حتی کوچکترین پیشرفت ها هم سخت و نفسگیر بود.
به علاوه باید با استفاده از مقدار قابل توجهی پلتفرمینگ پیچیده، روی مهارت انعطاف و جاخالی دادن از پرتوها کار کنید. بسیاری از اتاقها هستند که با وسایل محافظت شده توسط شبکههای لیزری یا مسیرهای طولانی از پلتفرمهای کوچک شما را وسوسه میکنند. کنترلهای ریترنال سخت و واکنشی هستند، بنابراین، با فرض وجود دقت و رفلکس لازم در یادگیری شما، شما ابزارهای مورد نیاز برای هدایت، حتی در زمان محدود را هم در اختیار دارید (و خواننده عزیز توجه کنید که من همیشه هم آنها را در اختیار نداشتم). وجود تله، موانع و اتاقهای پنهان برای اکتشاف در هر دور به معنای این است که عملیات جستجو و کاوش هرگز بیهوده و کسلکننده نیست. شما همیشه مشتاقانه به دنبال سلامتی بیشتر یا آن آپگرید بعدی هستید و حتی وقتی که میدانید که شکل هر اتاق پیش ساخته چگونه است، اما باز هم همیشه این حس وجود دارد که نمیدانید در گوشه و کنار بعدی چه چیزی در انتظار شماست.

همین موضوع یک تعادل بین چالش مبتنی بر استقامت روگلیت سنتی ایجاد میکند، جایی که شما نه تنها نیاز به موفقیت دارید، بلکه باید آنقدر خوب کار کنید که بتوانید ادامه دهید و بر چالش فوقالعادهای که توسط گالریهای تیراندازی به سبک بولت هل ایجاد می شود غلبه کنید. از طرف دیگر، راهی برای بسیاری از مبارزات پر چالش با باسها فراهم میکند که، به سبک معمول سولایک، از شما میخواهد با دشمنان غول پیکر و دلهرهآور مبارزه کنید، دشمنانی که به معنای واقعی کلمه میتوانند صفحه را پر از موج هایی از حملات کنند که در عین زیبایی، کشنده هم هستند. فرقی ندارد که چالش پیش رو چیست، با برداشتن بعضی از نیشها از طبیعت بیرحم، مکرر و خشن ساختار بازی run-based، پیشرفت همیشه قابل دستیابی است.
علاوه بر این، در بخش روایت داستانی، ترکیب کردن مقصدهایتان نوعی عدم اطمینان در اطراف اهداف شما ایجاد میکند. شما همیشه به سمت جلو در حرکتید، اما آنچه در واقع انجام میدهید با گذشت زمان تغییر میکند. بین نقشههای در حال تغییر و اهداف همیشه در حال تغییر، هرگز کاملاً مطمئن نیستید که به کجا میروید که احساسی اعصاب خردکن است. اما این لزوماً به این معنی هم نیست که گم شدهاید: راه پیشرفت تقریبا همیشه روشن است، ولی عدم آگاهی شما باعث ایجاد یک احساس سردرگمی عمومی میشود که این حس ناخوشایند هنگام کاوش آتروپوس، شما را دربرمیگیرد.
نمیتوانم ریترنال را دقیقاً به عنوان یک بازی در ژانر ترسناک توصیف کنم، اما این بازی دايما شبحوار و گاهاً واقعا ترسناک است. درباره سلین و این سیاره، و یا دلیل اینکه اساسا چرا سلین آنجاست چیز زیادی نمیدانید، این رمز و راز دائماً در پس ذهن شما وجود دارد. در هر دور از طریق سیاهههای صوتی، مونولوگها و برشها، اطلاعاتی را دریافت میکنید. از سوی دیگر با کاوش در اتاقهای مختلفی که با نزدیک شدن شما به هدفتان، سر راهتان قرار میگیرند میتوانید اطلاعاتتان را تکمیل کنید. نکته مهم آنکه، بررسی چندین و چند باره هر منطقه برای کشف همه داستان بسیار مهم است، چون هنگام پیشرفت در جهان و کشف اسرار دیگر، یادداشتهای جدید ظاهر میشود.

ریترنال از این کمبود اطلاعات به صورت موثری استفاده کرده و به طور مکرر تصاویری نشان میدهد و یا به رویدادهایی اشاره میکند که هیچ پیش زمینهای در مورد آنها ندارید، همه اینها در خدمت ایجاد تصویر نه چندان مطمئنی از سلین، تصور کابوسوارانه از آتروپوس و رمز و راز ماهیت واقعی ماموریت شما است. درست از همان لحظات ابتدایی بازی، کاملاً واضح است که یک مشکل جدی وجود دارد، اما شما دقیقا نمیدانید که این مشکل چیست یا چگونه ممکن است در آینده بروز کند. نیاز به دانستن اینکه چه اتفاقی دارد میافتد، هرگز، حتی با اینکه ترس شدید و شومی هم ایجاد میکند، لحظهای شما را رها نکرده و از ذهن شما بیرون نمیرود.
“ژانر وحشت ریترنال” تا حد زیادی در روایت داستان مخفی شده است، اما چند سکانس داستانی قابل بازی هم هست که از جلو و مرکز ظاهر میشوند. گاهی، سلین منطقهای را پیدا میکند که خانهاش روی زمین آنجاست: یک خانه کاملا آمریکایی درست در وسط این سرزمین بکر و وحشی. هر وقت وقتش برسد و سلین وارد خانه شود، شما در یک سکانس کوتاه با راوی اول شخص قرار میگیرید که بر روایت و حالات متمرکز است. شما نه هیچ اسلحهای دارید و نه هیچ کنترل واقعی روی اینکه چه کاری باید انجام دهید، و در حالی که در جریان برخی حوادث ترسناک قرار میگیرید که از ترس تا مغز استخوانتان را میلرزاند، اطلاعات بیشتری در مورد دنیای پیرامونتان کسب میکنید.
ریترنال از فن آوری PS5 استفاده میکند تا با القای انبوهی از بازخوردهای حسی، گیجی و ترس را در شما تقویت کرده و شما را به این دنیای مرموز وصل کند. اگر در هنگام بازی از هدفون استفاده میکنید، که من شدیداً توصیه میکنم که این کار را بکنید، میتوانید در اطرافتان صدای خش خش موجوداتی را از زیر بوتهها و یا زوزههایی از دوردستها را بشنوید و دایما حس کنید که هر لحظه ممکن است مورد حمله قرار بگیرید. در گرماگرم جنگ، استفاده از صدای فراگیر به شما این امکان را میدهد تا دشمنان و حملات آنها را از طریق گوش ردیابی کنید. با استفاده از دستگاه لمسی DualSense، حتی برخورد باران با لباس فضایی سلین و دیگر چیزهای محیطی را هم احساس میکنید. برخی از مزایای اسلحهها هم به مقاومت در برابر محرکها برای تغییر نوع شلیک اسلحه کمک میکند، که همین به ایجاد اتصال لمسی در بازی کمک میکند. (اگرچه، این ممکن است برایتان خیلی جالب نباشد که ناگهان متوجه شوید برای شلیک اسلحه خود باید دو برابر بیشتر از حد معمول ماشه را فشار دهید(.
بازی ریترنال پر از اضطراب و مملو از چالش است. داستان اسرارآمیز و اکشن بالای آن مملو از حسی پرشور، قوی و بکر است. نبرد با سرعت بالا به طرز باورنکردنیای دلهره آور است، درحالی که حس نمیکنید که نمیتوانید از پس مبارزه برآیید، اما این مبارزات چنان نفس گیرند که همیشه شما را تا مرز منکوب شدن پیش میبرند. شتاب و سرعت در لحظه لحظه بازی جریان دارد، یا به این دلیل که باید به سختی از لیزر غول پیکر بنفش فرار کنید یا چون نمیدانید چرا یک فضانورد دوران آپولو دنبال شماست و هر حرکت شما را تعقیب میکند.
آیا برای بازی ریترنال باید شجاع باشید؟ بله! آیا باید خوره انجام کارهای سخت و ناخوشایند باشید؟ تا حدودی! میگویند هر کاری که ارزش انجام دادن داشته باشد باید حداقل کمی شما را بترساند. مطمئن نیستم که این حرف همیشه هم درست باشد، اما خب ریترنال دقیقا مصداق همین حرف است.
منبع: Game Spot